سعید حجاریان کاشانی (در وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی معروف با نام مستعار سعید مظفری۴) از فعالان امنیتی سابق و سیاسی کنونی است. وی از اعضای دفتر مرکزی حزب جبهه مشارکت ایران اسلامی و از چهرههای مطرح جنبش دوم خرداد و معروف به تئوریسین جریان اصلاحات است که در سال ۱۳۷۸ توسط سعید عسگر در مقابل شورای شهر تهران ترور شد. وی از این ترور جان به در برد، اما از آن پس زندگی را بر صندلی چرخدار میگذراند و دچار اختلالات شدید گفتاری شدهاست. به گفتهٔ خودش، او یک بار دیگر نیز در ۸ شهریور ۱۳۶۰ مورد سوءقصد مجاهدین خلق قرار گرفته بود
دوران کودکی و جوانی
سعید حجاریان در سال ۱۳۳۳ در محله نازی آباد تهران به دنیا آمد. خانواده اش اهل کاشان بودند اما در نقل مکان به تهران در جوادیه تهران ساکن شدند. پدرش در ابتدا خیاط بود اما بعد به فرش فروشی روی آورد. به گفته خودش پدرش گرایش های سیاسی متفاوتی داشته و به جلسات گروههای مختلف می رفته است اوایل سراغ دار و دسته منشی زاده و حزب سومکا رفته بوده که گرایش های ناسیونالیستی تند داشتند. یک مدت هم به باهماد آزادگان روی آورد که از نزدیکان کسروی بود، پدرش مذهبی بود و بعداً هم مصدقی شد.۶۷۸۹۱۰ او و دو برادرش در مدرسه الهی تحصیل کردند. خانواده از لحاظ اقتصادی جزو طبقه متوسط سنتی بود. منزل آنها دو طبقه بود و او و برادران اش در طبقه دوم زندگی میکردند.۱۱
دوران دانشجویی
اولین جرقههای فکری و سیاسی از سال سوم دبیرستان با خواندن کتابهای آل احمد شروع شد. او میگوید" یک معلم تودهای داشتیم که به ما کتاب میداد؛ شروع کردم به کتاب خواندن، به واسطه آنها من دو سال قبل از کنکور میرفتم دانشکده فنی و از کتابخانه چپیها و اسلامیهای دانشکده فنی کتاب میگرفتم؛ کم کم به دکتر شریعتی و مرحوم مطهری علاقهمند شد. در سال ۵۱ دیپلم گرفت و همان سال در کنکور سراسری با رتبه دو رقمی در رشته مکانیک دانشکده فنی قبول شد. هنوز علایق علوم انسانی در وی جدی نبود و بیشتر برای تامین زندگی به مهندسی روی آورد. در دانشگاه هم اگر چه در رشته مکانیک درس میخواند اما در کلاسهای مرحوم عنایت و هما ناطق هم شرکت میکرد. کلاسهای شفیعی و سیمین دانشور را هم میرفت تفسیر و اصول و فلسفه میخواند، بدایه و نهایه را هم پیش آقای اسدالله بیات زنجانی یاد گرفت. در بدو ورود به دانشگاه چون پایه مذهبی داشت و به انجمن اسلامی رفت و با جعفر علاقهمندان و دختر دکتر ریاضی هم دوره بود؛ آن زمان انجمنهای اسلامی در مقایسه با چپیها ضعیف بودند. سپس در سال ۵۶ به سربازی رفت و با رسته مهندسی، افسر وظیفه ژاندارمری شد. آن زمان آیت الله خمینی دستور تخلیه پادگانها را داده بود که وی فرار میکند و به کاشان پناه میبرد و پس از اوج گیری انقلاب دوباره به تهران بر میگردد.۶
حجاریان در گفتگو با ماهنامه اندیشه پویا میگوید "برگشتم نازی آباد و بچههای محلهمان را سازماندهی میکردم البته چند سالی بود که خانه ما پایگاه شده بود در نازی آباد. بچههای نارمک یک گروه داشتند به نام مکتب علی که جلال گنجهای به آنها درس میداد جلال گنجهای را گرفتند و بعد یک روحانی به نام همتی به آنها درس میداد که بعد از انقلاب نماینده خوزستان در خبرگان شد و خیلی طرفدار شریعتی بود. همتی را دعوت کردم خانهمان و بچهها راجمع کردم و خانه خودمان جلسه هفتگی میگذاشتیم. فواد کریمی هم میآمد و عبدی و باقی و تقی محمدی و خلاصه همه بچههای نازی آباد و بچههای خزانه و یاخچی آباد و... میآمدند. به اسم تفسیر قرآن به بچهها کتابهای شریعتی میدادیم و آنها را سازماندهی میکردیم. عربی آموزش میدادیم. اعلامیههای امام خمینی را هم پخش میکردیم اما اعلامیه گروه ها را پخش نمیکردیم چون به گروهها اعتماد نداشتیم."۶
بعد از انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی
بعد از انقلاب به سربازی بر میگردد ابتدا به علت کمبود نیرو او را رئیس مهندسی ژاندارمری میکنند، اما بعد به کمیته نازی آباد، ستاد کل ارتش میرود. خودش درباره آن حوادث میگوید "در نازی آباد من مرجع بودم و در کمیته نازی آباد مردم مسائلشان را به من ارجاع میدادند مثلاً مردم کلی افغانیها را گرفتند و آوردند کمیته ما این مسئله را حل کردیم. اسلحه دست مردم زیاد بود و شروع کردند به انتقام گیری و دعوا کلانتری نبود و کار ما شده بود راست و ریست کردن امور مردم. مادر من هم آمده بود و کمک میکرد و شده بود بازجو (باخنده) زنان بدکاره را میگرفتند و میآوردند آنجا و مادر من با آنها صحبت میکرد. در ارتش هم کسانی را که مثلاً در حکومت نظامی مردم را کشته بودند شناسایی میکردیم و به دادگاه معرفی میکردیم." او در اواخر سال ۵۷ وارد اداره دوم (مرکز اطلاعات پرسنلی، نظامی، سیاسی و جاسوسی ارتش) میشود، آن زمان بیشتر تمرکز در آن اداره به روی جلوگیری از وقوع کودتا بود. وی در بیست و پنج سالگی حکم مسئولیت اداره دوم نیروی دریایی ارتش را از مهدی بازرگان میگیرد.۱۲
کودتای نوژه
کودتای نافرجام نوژه یک حلقه از سلسله فعالیتها علیه انقلاب اسلامی جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی میباشد. در دی ماه ۱۳۵۸ هواداران شاپور بختیار سازمانی به نام «نقاب» را تشکیل دادند که هدف آن براندازی نظام جمهوری اسلامی از طریق کودتای نظامی بود. در طرح عملیات کودتای نظامی پایگاه شهید نوژه در ۶۰ کیلومتری همدان به عنوان کانون عملیات کودتا در نظر گرفته شده بود و قرار بود پس از تصرف پایگاه نوژه تیمهای مختلف مراکز حساس تهران را بمباران و اشغال کنند. بیت امام در جماران نخستین هدف و مرکز ثقل عملیات کودتا بود به همین جهت بیشترین هواپیماها و مهمات سنگینی برای این هدف در نظر گرفته شده بود. اهداف تعیین شده برای تسخیر پس از بمبارانهای هوایی عبارت بودند از صدا و سیما، فرودگاه مهرآباد، ستاد نیروی زمینی، ستاد ارتش جمهوری اسلامی، پادگان حر، پادگان قصر، پادگان جمشیدیه و زندان اوین.۱۳
آقای محمدی ری شهری، دادستان وقت ارتش در این خصوص میگوید: نزدیک غروب آفتاب روز ۱۷/۴/۱۳۵۹، آقای سعید حجاریان که با کمیته اداره دوم ارتش همکاری داشت به دفترم آمد و هیجانزده گفت کار خصوصی دارم. ظاهراً چند نفر در دفتر بودند، به من نزدیک شد و گفت: " امشب قرار است کودتا شود " بدین سان با پیگیری کودتا کشف و خنثی شد.۱۴ سعید حجاریان در رابطه با اینکه چطور از ازین کودتا مطلع شده، میگوید "توده ایها اطلاع داده بودند اما آنها بیشتر کار تبلیغاتی میکردند کاغذ میدادند به دفتر بازرگان و رجایی که جلوی کودتای آمریکایی را بگیرید بعضی وقتها هم خبر میدادند که فلان کس روابط مشکوک دارد اما اطلاع دقیق نمیدادند. توده ایها فقط از یک بخش کودتا که شاخه سیاسی اش بود و هدایت اش با نصرالله قادسی بود اطلاع داشتند. آنها مثلاً در یکی از زیرشاخهها منبع داشتند و اخبار جلسات آنها را میدادند اطلاعات کامل نداشتند." او در آن دوران مسولیت مدیریت بازجوییها بوده و بازجویی از ستوان ناصر رکنی را نیز برعهده داشته است.۶
انفجار دفتر نخست وزیری
سعید حجاریان پس از تشکیل نخست وزیری، اداره دوم را ترک کرده به اطلاعات نخست وزیری میآید و همکار آقای خسرو تهرانی رئیس اطلاعات نخست وزیری میشود. در زمان تصدی این پست حجاریان،سید حسن نصرالله را چند روزی نیز در زندان نگه میدارد در شرح ماجرا میگوید: نخست وزیری یک دفتر در فرودگاه داشت؛ نهضتهای آزادی بخش زیر نظر سید مهدی هاشمی بود. او و محمد منتظری بدون ویزا و پاسپورت آدم به ایران میآوردند تصور کنید که چند عرب بدون ویزا و پاسپورت از هواپیما وارد ایران شدهاند طبیعی است که توسط دفتر نخست وزیری در فرودگاه مورد سوال و جواب قرار بگیرند. از سیدحسن نصرالله هم بازجویی شده که چرا به ایران آمده؛ کنترل امنیتی فرودگاه بالاخره دست نخست وزیری بوده باید مشخص میشد که چرا یک فرد بدون ویزا آمده است و چون ورود غیرقانونی جرم است، بچهها در فرودگاه بازجویی میکردند و بعد هم او را بردهاند دو سه شب در یک ساختمان دیگر بازداشت کردهاند مسئله یک ماجرای اداری بود و جنبه سیاسی نداشت.۶در آخر سید مهدی هاشمی و بچههای سپاه آمدند و وساطت کردند و او را بردند.
آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس در خاطرات آن سال در کتاب «عبور از بحران» نوشته است: «ساعت سه بعدازظهر، هنگامی که عازمرفتن به جلسه علنی بودم، صدای انفجاری شنیدم. معلوم شد در نخست وزیری بوده. دود و آتشبلند شد. از پنجره دفترم نگاه کردم. گفتند اتاق جلسات دولت است. فوراً خبر رسید که جلسهشورای امنیت بوده و آقایان رجائی و باهنر هم حضور داشتهاند. یک ربع بعد، بهزاد نبوی آمد که خودش در نخست وزیری بوده، سخت ناراحت و شوکه بود. گفت؛ آقایان باهنر و رجائی شهید شدهاند و عدهای نجات یافتهاند. رئیس شهربانی سرهنگ وحید، معاون ژاندارمری، سرهنگ ضیائی و معاون نیرویزمینی تیمسار شرفخواه و سرهنگ کتیبه مجروح و بستری شده بودند.یوسف کلاهدوز مسئولسپاه پاسداران و خسرو تهرانی سالم در آمده بودند. تهرانی کمی سوخته بود. در این بین اتهاماتی به بهزاد نبوی زده شد و سه سال بعد از این حادثه نبوی از اینکه برخی او را در ماجرای انفجار دفتر نخست وزیری مقصر میدانستند؛ گلایه مند بود. هاشمی رفسنجانی در کتاب خود در این باره نوشته است: اول شب، آقای بهزاد نبوی آمد. از این که آقای اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب تهران، دوستانش را به خاطر تعقیب پرونده انفجار ساختمان نخست وزیری، بازداشت کرده است، سخت ناراحت و پریشان بود. معتقد بود خطی برخورد شده و میخواهند، خرده حسابهای سیاسی را صاف کنند. گفتم خودتان در مجلس گفتید که این پرونده را تعقیب کنند و نامه نوشتید. قرار شد با شورای عالی قضائی صحبت شود که عادلانه برخورد کنند. آقای علی تهرانی کارمند نخست وزیری که از اول تاکنون بازداشت بوده است، مطالبی گفته که شک و تردید به وجود آمدهاست.۱۵
گذشت سالها از آن انفجار، همچنان موضوع نقش نبوی در آن انفجار در هاله ای از ابهام است. سعید حجاریان نیز در اخیراً به بازخوانی این موضوع پرداخته بود.
حجاریان از نقش کشمیری در این حادثه سخن گفته و افزوده بود: "در ادامه ماجرای انفجار نخستوزیری دستگیریها دو نوبت بود. یکسری را اول گرفتند و چند سال بعد که اصلاً ماجرا بسته شده بود دوباره عدهای را گرفتند. قوچکانلو و محسن سازگارا و علی تهرانی و کامران را دور اول و خسرو تهرانی و بیژن تاجیک و عدهای دیگر را دور دوم گرفتند. دور اول بیشتر بچههایی را گرفتند که با بهزاد نبوی کار میکردند و جنازه را درست کرده بودند. دور دوم زمانی بود که آقای خوئینیها دادستان شد و پرونده را دوباره به جریان انداخت. آقای خوئینیها گفت که پرونده را میدهم دست خودشان که تا تهش بروند و معلوم شود که هیچی نیست و قضیه یک بار برای همیشه بسته شود. خسرو را گرفتند و من را هم میخواستند بگیرند. گفتند که بهزاد نبوی را هم باید بگیریم. خوئینیها نگذاشت بهزاد را بگیرند و رفت و با امام صحبت کرد. برای آقای خوئینیها مشخص شده بود که هدف گروه مقابل تسویهحساب است"۶۱۶
تاسیس وزارت اطلاعات
اولین وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی ایران، محمدی ریشهری بود. او را که بهعنوان بنیانگذار وزارت اطلاعات به همراه سعید حجاریان میدانند بعدها منصب خود را در زمان دولت اول اکبر هاشمی رفسنجانی به علی فلاحیان داد. سعید حجاریان به سبب آشنایی با اسناد ساواک و موساد و ترکیه به عنوان طرح و برنامه و برای سازماندهی اطلاعاتی وارد وزارت اطلاعات شد و شروع به طراحی داخلی ساختار و طراحی نظام آموزشی وزارتخانه کرد. وی درباره چگونگی تاسیس وزارت اطلاعات میگوید: "من و بچههای سازمان اولین طرح تأسیس وزارت اطلاعات را تهیه کردیم. ایده این بود که نهادهای اطلاعاتی متفرق اند و باید جمع شوند و بشود یکجا آنها را پاسخگو کرد سراین ماجرا با سه قوه دعوا شد، با سپاه درگیر شدیم. لاجوردی خیلی از مان ناراحت بود که چرا دنبال وزارتخانهایم به جای تابع رهبری بودن اطلاعات. خود امام هم حتی ناراحت شده بودند شهید محلاتی رفته بود پیش امام و گفته بود که میخواهند وزارتخانه درست کنند و اطلاعات هیچ جا دنیا وزارتخانه نیست من به سید احمد خمینی گفتم که اگر اطلاعات زیرنظر امام باشد همه اتفاقات آن به پای امام نوشته میشود و درست نیست. بالاخره امام و دیگران را راضی کردیم و طرح وزارتخانه شدن اطلاعات در مجلس رأی آورد. وزارتخانه خوب است به شرط این که مجلس واقعی وجود داشته باشد میتوان وزیر را به پرسش کشید و استیضاح کرد نیت من خیر بود اما وقتی اطلاعات وزارتخانه شد، گفتند که بالاخره نقشه اش را پیاده کرد."۶هدف او برای وزارتخانه شدن اطلاعات پاسخ گو شدن به مجلس بود، وقتی عدم موفقیت این طرح را دید بعد از انتخاب هاشمی رفسنجانی از اطلاعات بیرون امد. او در سال ۱۳۶۸ معاون سیاسی محمد موسوی خوئینیها، رییس مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری شد.۶
هاشمی رفسنجانی
مسعود کشمیری.jpg
مسعود کشمیری
فضل الله محلاتی
جرقه توسعه و نوسازی سیاسی
تا آن زمان دو پروژه شروع شده بود که به نظر او نتیجه بخش نبودند یکی روشنفکری دینی که دکتر سروش شروع کرده بود و دیگری هم توسعه اقتصادی که آقای هاشمی و تیم آقای طبیبیان شروع کرده بودند. او اعتقاد داشت که بدون توجه به یک رفرم سیاسی هردوی این پروژهها به لحاظ اجتماعی به بن بست میرسند و بدون توسعه سیاسی و دموکراسی نمیتوان اصلاح دینی و اقتصادی کرد. حجاریان در دوره فراغت چپ از قدرت (پس از رحلت امام) در سمت معاون سیاسی مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری پروژه دموکراتیزاسیون کشور را با عنوان «توسعه و نوسازی سیاسی» مورد تحقیق و بررسی قرار داد، گرچه سالها بعد گفت آن مرکز برون داد نداشت و دلیلش را مخالفت هاشمیرفسنجانی با آن عنوان کرد: «به همراه بهزاد نبوی، محسن آرمین، هاشم آغاجری، عباس عبدی، علیرضا علویتبار، حسین بشیریه و برخی دیگر از اساتید دانشگاه روی این پروژهها کار کردیم اما حاصل این کار چندان مورد استفاده مسوولان قرار نگرفت، به همین خاطر خودمان تصمیم گرفتیم که این پروژه را اجرا کنیم.»۱۷ او برای رسیدن به نوسازی سیاسی در ایران بدنبال نقشه راهی بود لذا دوباره در آزمون کنکور شرکت کرد، دور اولی بود که بعد از انقلاب فرهنگی برای فوق لیسانس کنکور برگزار شد.۱۸۶
در سال ۱۳۷۲ با دفاع از پایان نامهای با عنوان «موعودیت در انقلاب ایران و روسیه» زیر نظر حسین بشیریه فوق لیسانس و دکترای علوم سیاسی خود را در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران گذراند.۱۹
دوران اصلاحات
او که دارای سوابق امنیتی و اطلاعاتی بود و جزو موسسین وزارت اطلاعات به حساب میآید، پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ در نخستین انتخابات شورای اسلامی شهر تهران به عنوان نایب رییس به این شورا راه یافت و در عین حال سمت مشاور سیاسی رییس جمهور وقت را نیز بر عهده داشت. همچنین مدتی نیز ریاست سازمان مطالعات استراتژیک در طی سالهای دهه ۷۰ را بر عهده داشت.
پس از ۱۹ آذر سال ۷۷ در گفتگو با روزنامه ایران نظراتش بیشتر مورد توجه قرار گرفت و راهبرد اصلی جبهه دوم خرداد را "فتح سنگر به سنگر تا رسیدن به سنگر فرماندهی" عنوان کرد، عضو دیگری از شورای مرکزی حزب مشارکت نیز در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان دانشگاه تهران، گفت: «ما به دنبال حاکمیت یکپارچه هستیم و فتح سنگر به سنگر تا رسیدن به سنگر فرماندهی را در دستور کار قرار دادهایم. ما برای فتح قوه قضائیه هم برنامه داریم، اما اولویت فعلی ما فتح مجلس ششم است.»۲۰
حجاریان با بیان این که دوم خرداد سنگر و جبهه مردمسالاری را تا حدود زیادی در خاک حریف به پیش برده است و در افق بالایی خط جبهه را ترسیم کرده است، گفت: «نخستین وظیفه ما مثل هر استراتژیست نظامی این است که با ایجاد سنگرهای مستحکم مانع تک و پیشروی حریف شویم و همچنین خطوط تدارکاتی، لجستیک و مواصلاتی را تقویت کنیم تا اجازه ندهیم به سنگرهایمان حمله شود. تنها سلاح در نبرد سیاسی، گرفتن کرسی در مجلس و دولت است». مدیرمسؤول روزنامه مشارکتی صبح امروز همچنین پساز بیان لزوم ایجاد دوقطبی شدید در فضای کشور، راهبرد اصلی جبهه دوم خرداد را قرار دادن خط جبهه در آن سوی قوّه مجریه و حرکت به سوی قوّه مقننه اعلام کرد.۲۱ لازم به ذکر است که این مطالب در ویژه نامه نوروزی روزنامه دولتی ایران آمده است.
اصلاحات
اصلاحات از کی و چگونه شروع شد؟ حجاریان در پاسخ به این پرسش، سهم کمی برای تلاشهای خود در مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری قائل است: «اگر اصلاحات را چند بخش در نظر بگیریم، فرم نواندیشی دینی آن زودتر آغاز شده است و در واقع این بخش به اضطرار حکومت شروع کرد و دکتر سروش، استارت این نواندیشی دینی را زد. اصلاحات دینی را آغاز کرد. سپس اصلاح اقتصادی صورت گرفت. اصلاحات سیاسی با روزنامه سلام شروع شد.»۱۷
بناپارتیسم، پایان پوپولیسم
تعبیری که حجاریان برای دوم خرداد بکار برد، «تثبیت کامل جمهوریت نظام اسلامی و گامی بلند در جهت نهادینه شدن مشارکت مردمی در سرنوشت خود و تادیه حقالناس» بود، اما در مقاله «عبرتهای انتخابات» که دو هفته پس از دوم خرداد ۷۶ نوشت، نگرانیای را مطرح کرد که تا امروز هم آن را تکرار میکند و آن ضعف جامعه مدنی است: «پیشبینی ناپذیر بودن و شگفتی آفرینی سیاسی در ایران کنونی هر چند که گاه ثمرات مبارکی را به دنبال دارد اما علیالاصول پدیدهای میمون نیست. ضعف نهادهای جامعه مدنی مهمترین علت این وضعیت بشمار میرود و با سازماندهی هر چه گسترده مردم در این نهادها میتوان رفتار سیاسی آنان را قابل پیشبینی نمود.»۲۲وی پیشنهاد داد قانونمندی و تقویت جامعه مدنی و نهادهای مربوط که در راس برنامههای سید محمد خاتمی بود در دستور کار دولتش نیز قرار گیرد و به گونهای همه جانبه پیگیری شود.۱۷
حجاریان در سال ۱۳۷۷ هم از همین منظر شوراهای اسلامی شهر و روستا را سنگ زیربنای جمهوریت خواند و درحالیکه خود مشاور رئیس جمهور بود و نائب رئیس شورای شهر تهران شد، از دولت خواست بر فراز نهادهای جامعه مدنی شکل بگیرد و بر انبوهی از این نهادها بنا شود تا قدرت و ماندگاری یابد. حجاریان در مقطع انتخاب خاتمی تا ترور در اسفند ۷۸ و در حالیکه تئوریسین اصلاحات لقب گرفته بود چهار نظریه تقویت جامعه مدنی، حاکمیت دوگانه، فشار از پایین و چانه زنی از بالا و فتح سنگر به سنگر را مطرح کرد.۱۷۲۳
ولایت فقیه
حجاریان در تابستان ۱۳۷۸ مقالههایی با نام مستعار جهانگیر صالحپور در نقد نظریه فربهتر از ایدئولوژی عبدالکریم سروش، در مجله کیان نوشت.۲۴ او معتقد بود ایدئولوژیک کردن دین نه تنها ممکن است که مطلوب نیز هست.۲۵ او همچنین در نشریه کیان قرائت جدید طیف چپ را از ولایت فقیه و سیستم حکومتی وابسته به آن تشریح کرد و در مقالاتی که در هفته نامه عصر ماارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامینوشت هم هشدار داد که از ولایت فقیه بد دفاع نکنیم: «ولایت مطلقه فقیه در آثار فقهی و سیاسی امام خمینی (ره) به معنای ولایت عامه فقیه بکار رفته و منظور از آن اختیارات رئیس حکومت در جمیع شئون حکومتی است، بنابراین واژه مطلقه در عبارت ولایت مطلقه فقیه به هیچ رو نباید به معنای مطلقیت سیاسی که در عرف سیاسی امروز استبداد معنا میدهد، فهمیده شود.»۱۷
ترور
وی از سال ۱۳۷۷ دست به انتشار روزنامهٔ صبح امروز زد که در جریانات سیاسی آن روز نقش اطلاعرسانی عمدهای را بر عهده گرفت. ترور وی بعد از افشاگریهایی درباره قتلهای زنجیرهای در این روزنامه صورت گرفت. در اسفند ۱۳۷۸ سعید عسگر در جلوی شهرداری تهران وهنگام ورود حجاریان به ساختمان شورای شهر او را ترور کرد سعید عسگر پس از این ترور محاکمه شد و به ۱۵ سال زندان محکوم شد. همدست او که راننده موتورسیکلت حامل سعید عسگر بود به ده سال زندان محکوم شد.۲۶ سعید عسگر پس از گذشت یک سال از زندان آزاد شد.۲۷ گرچه پدر سعید عسگر درطی جریان رسیدگی اعلام کرد که آن شب فرزندش تا صبح در خانه بودهاست و این امر این ظن را ایجاد کرد که مسئول حادثه غیر از وی باشد و نیروهای وزارت اطلاعات دست به این کار زدهاند که با زنده ماندن سعید حجاریان مجبور به پیدا کردن افرادی شدهاند که مسولیت ترور را بپذیرند. مسئولیت این وزارت در سال ۱۳۷۸ با علی یونسی بود.
دوره دوم اصلاحات
حجاریان گرچه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۰ سیاست خود را اتحاد و انتقاد به برنامه اصلاحات خاتمی عنوان کرد، اما گفت این انتقاد از خود است و اینکه جنبش دوم خرداد مولودی داشت به اسم دولت دوم خرداد، جنبش خیلی زود به نهاد تبدیل شد، نهاد دولت در دل این نهاد جنبش فرو نشست، جنبش فراموش شد و بجایش دولت نشست و کار دست بوروکراتهای سابق افتاد. دو سال بعد اما شعار «اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات» را سر داد که از شعار تروتسکی «انقلاب مرد، زنده باد انقلاب» وام گرفته بود: «باید بازسازی در اصلاحات انجام دهیم. اصلاحات در اصلاحات بکنیم.»۱۷
وی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ که منجر به انتخاب محمود احمدی نژاد گردید، از دکتر مصطفی معین نامزد جبهه مشارکت ایران اسلامی حمایت میکرد.
تالیفات
اگرچه تعداد کتابهایی که به قلم سعید حجاریان در پیشخوان کتابفروشیها جای گرفته اندک است اما همین کتابها نیز بازتابهای فراوانی در میان دیگر متفکران و روشنفکران ایرانی داشته است. در نوشته پیشرو سه کتابی که بهطور کامل توسط وی نگاشته شده است، معرفی میشود.۲۸
° جمهوریت؛ افسونزدایی از قدرت / انتشارات طرح نو/ چاپ اول / ۱۳۷۹:
این کتاب مجموعه مقالاتی است که ۱۵ سال قبل حجاریان نگارش آن را برای نشریه «عصر ما» آغاز کرد. آیا اراده «جمهور» بر سرنوشت کشور تاثیری دارد؟ آیا نظام مشروعیت خود را از «جمهور» میگیرد؟ آیا «جمهور» حقی بر گردن حاکمان دارد یا نه؟ «جمهوری اسلامی» چگونه حکومتی است؟ نسبت آن با آزادی چیست؟ و در ذهن و اندیشه بنیانگذار آن چه بوده است؟ پاسخ این پرسشها را در کتاب «جمهوریت؛ افسونزدایی از قدرت» میتوان یافت. حجاریان از امام خمینی (ره) نقل میکند: «ما خواهان استقرار جمهوری اسلامی هستیم و آن حکومتی است متکی به آرای مردم» یا سخن استاد شهید مرتضی مطهری که به همان اندازه سخن امام گویا و شفاف است: «کلمه جمهوری شکل حکومت پیشنهاد شده را مشخص میکند و کلمه اسلامی محتوای آن را... جمهوری اسلامی یعنی حکومتی که شکل آن انتخاب رئیس حکومت از سوی عامه است برای مدت موقت و محتوای آن اسلامی». او معتقد است که اسلامیت نظام تنها در سایهسار جمهوریت تحقق مییابد و میآورد: «اگر بپذیریم که اسلام دین عدالت است و اگر بپذیریم که عدالت عبارت است از اعطای حق هر صاحب حقی، آنگاه اگر ملتی رشید و صاحب حق تعیین سرنوشت نتواند از طرق قانونی این حقوق را احقاق کند، آن قانون اسلامی نخواهد بود. به عبارت دیگر، نظام سیاسی ایران بعد از انقلاب اگر جمهوری نباشد، اسلامی هم نخواهد بود.»۲۸
° تاوان اصلاحات / انتشارات ذکر / چاپ اول / ۱۳۷۹:
این کتاب مجموعهای از مقالات و مصاحبههایی است که سعید حجاریان در سالهای ۱۳۷۸ و ۱۳۷۹ انجام داده است. مقالههای کتاب بر محور توسعه قرار دارد؛ جنبههای مختلف توسعه از قبیل توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی. همچنین در برخی از مقالات به مقولههای روشنفکری و خصوصاً روشنفکری دینی میپردازد. البته همانطور که حجاریان نیز اشاره میکند بسیاری از مباحث مطرح شده در حد گشایش باب است تا صاحبنظران بتوانند نظرات خود را پیرامون مسائل مطرح شده بیان کنند. با توجه به زمان نشر این مقالات و تحولی که در جامعه و پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ صورت گرفته بود نظریهپردازان اصلاحات به دنبال مبانی نظری محکمی برای جنبش دوم خرداد بودند؛ در این مقاله سه نوع گفتمان؛ گفتمان تصعید، گفتمان تکامل و گفتمان توسعه مورد بررسی قرار گرفته است.۲۸
° از شاهد قدسی تا شاهد بازاری /انتشارات طرح نو /چاپ اول / ۱۳۸۰:
عرفی شدن فقه شیعی از جمله بحثهایی است که امروز نزدیک به دو دهه از انتشار آن در مجله «کیان» میگذرد. سعید حجاریان از جمله نویسندگانی بود که در سلسله مقالاتی در اینباره پرداخته بود. مقالاتی که در همان زمان انتقاداتی را نیز در پی داشت. بخشی از آن مباحث در کتاب از شاهد قدسی تا شاهد بازاری آمده است. چهار مقالهای که در این کتاب آمده مربوط به سالهای ۷۳، ۷۴ و ۷۸هستند. میتوان این کتاب را در دستگاه فکری جای داد که از آن بهعنوان جامعه شناسی فقه نام میبرند.۲۸
پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸
دستگیری
او از جمله صدها تن از فعالان سیاسی بود که در جریانات مربوط به رویدادهای پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) بازداشت و روانهٔ زندان اوین شد.۲۹ وی در ۱۴ تیر از زندان به بیمارستان منتقل شد.۳۰ وی در صبح روز چهارشنبه مصادف با ۸ مهر همان سال پس از گذراندن ۳ ماه زندان آزاد شد.۳۱
حجاریان درحال آماده شدن برای اعتراف
پس از آن که آیتالله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، اعترافات بازداشتشدگان پس از انتخابات را قابل اتکا و «مسموع» دانست و از پخش تلویزیونی آن نیز در نماز جمعه حمایت کرد، برنامهای از سیمای جمهوری اسلامی پخش شد که در آن سه چهره اصلاحطلب، سعید حجاریان، سعید شریعتی و محمد عطریانفر، به انتقاد از دیدگاههای سیاسی خود پرداختند و علوم انسانی را همانند رهبر جمهوری اسلامی به چالش کشیدند. رهبر جمهوری اسلامی پیشتر تحصیل دو میلیون دانشجو در رشتههای علوم انسانی را نگرانکننده خوانده و این علوم را سببساز شبهه در مبانی اسلام و جمهوری اسلامی دانسته بود. برنامه تلویزیونی که تحت عنوان «آسیبشناسی نظری حوادث پس از انتخابات»» با حضور سعید حجاریان پخش شد، با اتهامات دادستان به متهمان دادگاههای «کودتای مخملی» همخوانی داشت.۳۲
آیتالله خامنهای در نماز عید فطر در واکنش به انتقادهای صورت گرفته از پخش اعترافهای تلویزیونی و محاکمات موسوم به «کودتای مخملی» گفته بود: «متهم هر چه درباره خود بگوید در دادگاه، این حجت است؛ این که بگویند اگر در دادگاه اعترافی کرد علیه خودش، این حرف مهملی است؛ حرف بیارزشی است.» در همین هنگام شماری از مراجع برجسته شیعه و از جمله آیتالله حسینعلی منتظری، آیتالله یوسف صانعی و آیتالله بیات زنجانی اقرارهای متهمان رویدادهای پس از انتخابات را «فاقد وجاهت قانونی و شرعی» دانسته و برگزاری محاکمات اخیر را محکوم کردند. منتظری در پاسخ به نامه میرحسین موسوی تصریح کرد که اقرار متهمان محاکمات اخیر علیه خودشان در صورتی که تحت فشار گرفته شود غیرشرعی و غیرقانونی است.۳۲
انکار تقلب و تخلف در انتخابات ۱۳۸۸
سعید حجاریان در اوت ۲۰۱۳ در گفتگویی اعلام کرد که آنچه در جریان انتخابات ۱۳۸۸ در ایران رخ داده نه تقلب و نه تخلف بلکه «تدلیس سیستماتیک» بوده است. حجاریان در توضیح تدلیس سیستماتیک گفته است: "در چهار سال دور اول ریاست جمهوری به علاوه دوره شهرداری، آقای احمدینژاد چقدر از بیت المال برای رای آوردن، تدلیس کرده است؟" تدلیس در لغت به معنای پنهان کردن عیب است و در اصطلاح فقهی و حقوقی یکی از مصادیق غش در معامله (خیانت و ریا در داد و ستد) است. در صورت اثبات تدلیس، این اقدام میتواند باعث فسخ یا به هم خوردن معامله شود.
